شعر در مورد گرگان ، شعر من گرگان و شعر محلی استان گلستان

شعر در مورد گرگان

شعر در مورد گرگان ، شعر من گرگان و شعر محلی استان گلستان
شعر در مورد گرگان ، شعر من گرگان و شعر محلی استان گلستان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
سلام ای سرزمین عطر باران
سلام ای آبروی نوبهاران
سلام ای خاستگاه خیزش نور
سلام ای خطه سرهای پرشور
دلم بی‌تو شکیبایی ندارد
جهان دور از تو زیبایی ندارد
تو فخر جاودان روزگاری
شکوفایی هر چه نوبهاری
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد گرگان

جمال حسن گیتی وام‌دارت
درود هر چه زیبایی نثارت
هر آنچه آینه محو جمالت
خوشا با این همه خوبی به حالت
سلام ای گوهر یکدانه من
کهن‌بوم و بر ای ورکانه من
سلام ای جان فدای نام پاکت
چو من صدها فدای مشت خاکت

شعر درباره گرگان

کنام شیرمردانی همیشه
تو گرگانی، تو گرگانی، همیشه
تو گرگانی که در متن اوستا
ستوده نام پاکت را اهورا
ز یادت خاطر تاریخ شادست
تو را از شوکت و عزت نهاد است
تمام نام و ننگ مرز ایران
شده مجموع زیر نام گرگان
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد گرگان

که گرگان ریشه در اسطوره دارد
هزاران نکته مستوره دارد
ز اعصار و قرون صد پند و پیغام
نهفته مام ایران زیر این نام
هزاران زاهد و مفتی و عالم
و دنیایی ز انواع مکارم
تداعی میشود با نام گرگان
که فرخ باد بام و شام گرگان
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد شهر گرگان

تو را ای ملک گرگان دوست دارم
دیارت دوست، چون نیکوست، دارم
تویی در پهلوانی مایه‌ی رشک
ز تو آمد برون تیغ بنی اشک
تو با عنوان گرگان سخت و ستوار
به گیتی سربرآوردی ز اعصار
تو چون خورشید در تاریخ ایران
بلند و باشکوهی و فروزان

شعری درباره گرگان

ز هر جایی فزون آوازه داری
ز جان برگ، از شرف شیرازه داری
سلام ای خاستگاه عشق و عرفان
تجلی‌گاه بیداری و ایمان
دلم پیوسته در بند هوایت
سر و جانم فدای اعتلایت
که هر جا صحبت از ناموس و نام است
به ذکر نام تو حجت تمام است
⇔⇔⇔⇔

شعر فخرالدین اسعد گرگانی درباره معلم

تو ای گرگان برای جان جانی
از این برتر برایم، هیرکانی
کشید اینجا دگر چون حسن تعبیر
قلم در رقص آمد حین تحریر
که ایرانم چه والا سرزمینیست
که هر ناحیتش زیبانگینیست
ولی گرگان نگینی از زبرجد
و در بین سران نامش سرآمد
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره شهر گرگان

به پای نام این پاکیزه این خاک
چه سرهایی که درغلتیده در خاک
که تا گرگان ز صدها معبر خون
گذشت و آمد اینک تا به اکنون
چنین بودست، زین پس هم چنان باد
و نام پاک گرگان جاودان باد

شعر گرگانی

گرگان من ای سبزترین شهر شمالم
از عمق وجودم به تو نیکوکده بالم
گرگان من ای رایحه ی عطر دل انگیز
از دشت تو خیزد پاسخ هر چه سئوالم
⇔⇔⇔⇔

شعر به گویش گرگانی

گرگان من ای شهر عزیز و جاودانه
از بحر خزر بهره ی تو گشته روانه
گرچه که اصالتکده ما تو نبودی
با این همه خاک تو شده بستر خانه
⇔⇔⇔⇔

شعر به زبان گرگانی

گرگان من ای فخرفروش اسعدو میر
من روی تو بوسم که شدی دروطنت پیر
ای شهر من ای دوست ترین یار صمیمی
هرجا که روم مهر تو برپا شده زنجیر

شعر با لهجه گرگانی

جهان انگشتری ، ایران نگین است
که گرگان در گلستانش چنین است
تو گویی عالم آرا ، بهشتش قطعه کرده
یک از آن را به گرگان هدیـه کرده
⇔⇔⇔⇔

شعر محلی گرگانی

به یک سو جنگل و کوهست و دریا
زسوی دیگرش دشت است و صحرا
به کوهش چشمه و آبشار فراوان
به جلگه رود اترک ، قره سو ، رود گرگان
⇔⇔⇔⇔

شعر های گرگانی

خلیج گرگان به دریای خزر آرمیده
کنارش غنوده ، آن جزیره ، آشوراده
یکی از رودهایش رود گرگان
سرانجامش خزر باشد به پایان

شعر عاشقانه گرگانی

جایگاه عالمانی مرکز نام آورانی
خطه سر سبز ایران مشرق مازندرانی
شهر من گرگان زیبا مامن پاک و فریبا

Comments